شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست
این شقایق با نگاهی سرد پرپر می شود
****
لبم می خندد و دل در حصار سینه می گرید
ببین در برق چشمم آشکارا اشک پنهانی
****
اگر شاخه گلی بی تو در آغوش گرفتم
آهی شد و آتش به گریبان من اندوخت
****
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر بار از این خطاها نکنم
بوسه دادی چو برخواست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم
****
می خواهم دوباره همگام با سایه تنهایی ات
در خیال بارانیت قدم زنم
و چتر شکسته بغضت را باز کنم
آری می خواهم شاعر لحظه های سرخ باشم
و غزل غزل گریه کنم
با تو که طراوت شقایق های باغچه ام بودی
****
می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی بدرد آید از او
****
غرق تمنای تو ام، موجی ز دریای توام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
****
آنکه خواب خوشم از دیده ربوده است ، تویی
و آنکه یک بوسه از لب نربوده است منم
****
هر چه کردم نشو از تو جدا بدتر شد
از دل ما نرود مهر و وفا بد تر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه با رفتن تو وضع هوا بد تر شد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را بد تر شد
****
گمان مبر که تو چون بگذری جهان بگذشت
هزار شمع بکشتند و انجمن باقیست
****
با تو می توان چون ابر بارید
چون شعر خندید
و چون قاصدک دوید
من با تو تفسیر دیوان عشقم
و بی تو همچون پاییز
****
عاشقانت همه نام و نشانی دارند
آنکه در عشق تو بی نام و نشان است منم
****
گفتم از دل برود چون ز مقابل برود
غافل از اینکه چو رفت از پی او دل برود
****
ناله خیزد ز دلم گاهی و آهی ، گاهی
چون بخاطر گذرد یاد نگاهی ، گاهی
****
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست
ای کاش که جان ما به لب می آمد
****
ای بی خبر از محنت روز افزونم
دانم که ندانی از جدایی چونم
باز آی که سر گشته تر از فرهادم
دریاب که دیوانه تر از مجنونم