سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرگویی، حکیم را می لغزاند و بردبار را ملول می کند، پس پرگویی مکن که به ستوه آوری و کوتاهی مکن که خوار گردی . [امام علی علیه السلام]
تعداد کل عزیزان بازدید کننده:----5231---
تعداد عزیزانی که هم اکنون از وب سایتم بازدید می کنند: ----1-----
تعداد عزیزانی که روز گذشته از وب سایتم بازدید کرده اند: ----4-----
جستجو:
اشعار ناب تقدیم به عزیزترینم - صفحه مجازی زندگی من
  • معرفی آقای علی زمانی
  • لوگوی وبلاگ
    اشعار ناب تقدیم به عزیزترینم - صفحه مجازی زندگی من

  • مطالب بایگانی شده
  • ای کاشک ...

    می توانستم بگویم دوستت دارم

    کوچکترین آرزوی تو بودم

    معنای نگاهم را می فهمیدی

    معنای لغاتم را می دانستی

    احساسم را درک می کردی

    اشکانم را می دیدی

    بی خوابی هایم را حس می کردی

  • عشق من بدان

    آرزوی منی

    همه ی منی

    وجود منی

    دارو ندار منی

    قلب منی

    احساس منی

    دنیای منی

    عشق منی

  • لغات ذهن من

    شقایق

    دلربا

    عشق

    نیلوفرانه

    کمند

    پریچهر

    سهراب

    گلشیفته

    شیوا

    شیما

    مهلا

    رویا

    خاطره

    بنیامین

    دریا

    یاس

    المیرا

    احساس

    قلب

    تپش

    سانتا

    ووشو

    جت لی

    کونگ فو

    شائولین

    چین

    آلمان

    سعید

    گناه

    قیامت

    توبه

    خدا

    مرگ

    دادخواهی

    گریان

    نماز

    سپیده

    غروب

    شمیم

    بهشت

    جهنم

    برزخ

    سرنوشت

    درس

    دانشگاه

    ترم

    امتحانات

  • با ثبت مشخصات عضو این وبسایت شوید
     
  • اشعار ناب تقدیم به عزیزترینم
    نویسنده: علی زمانی دوشنبه 86/3/7 ساعت 4:7 عصر

    شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست

    این شقایق با نگاهی سرد پرپر می شود

     ****

    لبم می خندد و دل در حصار سینه می گرید

     ببین در برق چشمم آشکارا اشک پنهانی

    ****

    اگر شاخه گلی بی تو در آغوش گرفتم

     آهی شد و آتش به گریبان من اندوخت

    ****

     گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم

     که دگر بار از این خطاها نکنم

    بوسه دادی چو برخواست لبت از لب من

    توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم

    ****

     می خواهم دوباره همگام با سایه تنهایی ات

    در خیال بارانیت قدم زنم

    و چتر شکسته بغضت را باز کنم

    آری می خواهم شاعر لحظه های سرخ باشم

    و غزل غزل گریه کنم

    با تو که طراوت شقایق های باغچه ام بودی

     ****

    می سوزم و لب نمی گشایم که مباد

    آهی کشم و دلی بدرد آید از او

    ****

     غرق تمنای تو ام، موجی ز دریای توام

    من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

    ****

    آنکه خواب خوشم از دیده ربوده است ، تویی

    و آنکه یک بوسه از لب نربوده است منم

    ****

     هر چه کردم نشو از تو جدا بدتر شد

    از دل ما نرود مهر و وفا بد تر شد

    آسمان وقت قرار من و تو ابری بود

    تازه با رفتن تو وضع هوا بد تر شد

    روی فرش  دل من جوهری از عشق تو ریخت

    آمدم پاک کنم عشق تو را بد تر شد

     ****

    گمان مبر که تو چون بگذری جهان بگذشت

     هزار شمع بکشتند و انجمن باقیست

    ****

    با تو می توان چون ابر بارید

    چون شعر خندید

    و چون قاصدک دوید

    من با تو تفسیر دیوان عشقم

    و بی تو همچون پاییز

     ****

    عاشقانت همه نام و نشانی دارند

    آنکه در عشق تو بی نام و نشان است منم

    ****

    گفتم از دل برود چون ز مقابل برود

    غافل از اینکه چو رفت از پی او دل برود

    ****

     ناله خیزد ز دلم گاهی و آهی ، گاهی

    چون بخاطر گذرد یاد نگاهی ، گاهی

     ****

    آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست

    ای کاش که جان ما به لب می آمد

    ****

    ای بی خبر از محنت روز افزونم

     دانم که ندانی از جدایی چونم

    باز آی که سر گشته تر از فرهادم

    دریاب که دیوانه تر از مجنونم

     

     


    اینجا کلیک کن و زیبا ترین سخن را نگاره کن ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبسایت
  • تشکر
    [عناوین آرشیوشده]